Shall I compare thee to a summer's day:

Shall I compare thee to a summer's day?
Thou art more lovely and more temperate:
Rough winds do shake the darling buds of May,
And summer's lease hath all too short a date:
Sometime too hot the eye of heaven shines,
And often is his gold complexion dimm'd;
And every fair from fair sometime declines,
By chance or nature's changing course untrimm'd;
But thy eternal summer shall not fade
Nor lose possession of that fair thou owest;
Nor shall Death brag thou wander'st in his shade,
When in eternal lines to time thou growest:
So long as men can breathe or eyes can see,
So long lives this and this gives life to thee.

اگر به روز تموزت همی کنم مانند،
لطیفتر ز تموزی و دلنشین تر از آن.
جوانه های دل انگیزوسبزفصل بهار
چوعمرروزتموزش رودبه باد خزان.
چه تابناک بود گاه چشم داغ فلک
بسا که چهره زرین ولی نهفته به میغ
گهی فزاید و گه کاهدش ز حسن جمال
به لطف پنجه نقاش یا قساوت تیغ.
تموز جاودان تو اما کجا ببازد رنگ؟
و یا لطافت طبعی که در وجود تو هست؟
شگفت نور تو را سایه محو نتوان کرد
و خط عمر تو را مرگ کی کشد در دست!
بمان تو تا که نفس هست و نور هست و غزل.
که این غزل به تو داد عمر جاودان ز ازل


چگونه تشبیه كنم تو را به روز بهاری 
كه بس لطیف تر و دل انگیزتری
باد تند ، شكوفه های زیبای فروردین را می لرزاند
و بهار عمر كوتاهی دارد
گاه چشم آسمان ، داغ می تابد
گاه چهره ی زرینش پشت ابر پنهان می ماند
و هر زیبایی ، زیبایی اش می كاهد
به تصادف ، یا به قضای گریزناپذیر طبیعت
تا در ابیات جاودان من ، بازمان پیش می روی
بهار ابدی تو را خزانی نیست
و زیبائیت را زوالی نیست
و مرگ بر تو فخر نمی فروشد ، آنگاه كه در وادی اش گام برمی داری
تا هر زمان كه نفسی  می كشد ،  یا چشم را یارای دیدن است
این شعر زنده است و در تو حیات می دمد